اپیزود چهارم: جزیرهی ثبات صنعت تسلیحاتی آمریکا
آمریکاییها بسیار تلاش کردند تا شاه را بهعنوان یکی از ستونهای دکترین دوستونی خویش در منطقهی غرب آسیا و شمال آفریقا، که بهصورت جعلی به خاورمیانه مشهور است، تبدیل کنند.
1. رژیم محمدرضا، دهها میلیارد دلار از دلارهای نفتی ایران را بهصورت سفارش و خرید گرانترین سلاحهای غیرقابل استفاده برای ایران، به آمریکا برمیگرداند. مبالغ عظیمی از درآمد نفت نیز برای ساختمان انواع پایگاههای نظامی زمینی و هوایی و دریایی و پرداخت حقوقها و مزایای کلان بیش از صد هزار کارشناس و مستشار نظامی و کشوری خرج میشد. به بیان دیگر، این هزینهها نیز به گاوصندوقهای آمریکایی سرازیر میشد.
2. پهلوی دوم بسیار اصرار داشت که عامل اعتلا، عزت و تجلی ایران معرفی شود. ولی درعینحال در عمل پارادوکسگونه رفتار میکرد. پارادوکس عملکرد رژیم پهلوی در بحث از عزتمندی در آنجا ظاهر میشد که شاه در مقابل باجخواهیهای آمریکا تمکین میکرد. شفافترین اقدامی که برای رژیم شاه هزینهی سنگینی داشت، «لایحهی کاپیتولاسیون» و تصویب آن در مجلس شورای ملی بود که مصونیت قضایی مستشاران ومأموران آمریکایی را در ایران تضمین میکرد؛ امری که حکایتگر وابستگی و سرسپردگی رژیم پهلوی بود.3
3. یکی دیگر از این پارادوکسها، که اتفاقاً بزرگترین دستاوردهای آمریکاییها در ایران قبل انقلاب نیز محسوب میشود، انقلاب سفید بود. اما آنچه نصیب ایران شد، چه بود؟ کاهش تولیدات کشاورزی و افزایش واردات مواد غذایی ضروری. ایرانی که خود از تولیدکنندگان و صادرکنندگان محصولات کشاورزی محسوب میشد و در زمینهی تولید گندم نیز خودکفا بود، با انجام طرح انقلاب سفید، به واردکنندهی گندم تبدیل شد؛ بهطوریکه حتی نمیتوانست نیاز چند ماه خودش را تأمین کند.4
اپیزود پنجم: ملی کردن صنعت هستهای ایران
آنچه تا اینجا گفته شد، تنها گوشهای از بلاهایی است که توسط آمریکا بر سر این کشور و مردمانش آمده است. به این لیست میتوان موارد عدیدهی دیگری هم اضافه کرد. این دشمنی بعد از پیروزی انقلاب اسلامی بهمراتب بیشتر از قبل شد. از ایجاد لانهی جاسوسی و نفوذ در صف انقلابیون و مسئولین بگیرید تا کمک به گروهکهای تروریستی، کمک و پشتیبانی از دیکتاتور عراق برای حمله به ایران، ایجاد انواعواقسام تحریمهای اقتصادی و مالی، انواع تبلیغات و لجنپراکنی علیه ایران و...
به سه دهه بعد میآییم. از رابطهی ایران و آمریکا چیزی جد بدبینی تاریخی در ذهن مردم باقی نمانده است. اما جایگاه ایران کجاست؟ کشوری که هر روز صنایع خود را ملی میکند.
1. اساسیترین مناقشهی جمهوری اسلامی با غرب بر سر مسئلهی هستهای شکل گرفت که بنا به تعبیر بسیاری از کارشناسان حقوق بینالملل، بهصورت نامشروع و غیرقانونی از شورای حکام آژانس بینالمللی انرژی هستهای به شورای امنیت ملل متحد ارجاع داده شد. پروندهای که ورودش به شورای امنیت غیرقانونی بود و متعاقباً در یک فرایند غیرقانونی قطعنامههای تحریمی در این شورا در شش نوبت علیه تهران تصویب شد. قطعنامههایی که به تعبیر پروفسور دانیل جوینر،5 در اساس «غیرحقوقی» بودند.
2. بدینترتیب هرچند آژانس بینالمللی انرژی اتمی بارها در گزارشهای خود اذعان داشته که ایران هیچگاه از برنامهی صلحآمیز بهسمت اهداف نظامی منحرف نشده است،6 اما فرایند فشار بینالمللی علیه ایران شروع شد تا ایران در محدودیت قرار گیرد و بهزعم آنها، دست از «برنامهی هستهای غیرصلحآمیز خود» بردارد. متعاقباً در سالهای گذشته، ایران ذیل فصل هفت منشور ملل متحد بهعنوان یک کشور برهمزنندهی آرامش و امنیت بینالمللی تعریف شد و همین موضوع شرایطی را برای تشدید اجماع و مقبول افتادن سیاستهای آمریکا فراهم ساخت. بهدنبال آن، انواع تحریمهای مالی و اقتصادی که به تعبیر مقامات آمریکایی، تحریمهای فلجکننده بود، علیه ایران وضع شد و ایران به بهانههای واهی، متحمل میلیاردها دلار ضرر مالی و اقتصادی شد که البته هنوز هم رفع نشده است.
3. مذاکرات دوازدهسالهی ایران و 5+1 به سندی منتهی شد که به «برنامهی جامع اقدام مشترک» موسوم است و طی آن طرفین تعهداتی را پذیرفتهاند که طبق گفتهی آمریکاییها، ایران به تمامی تعهداتش عمل کرده است. اما در مقابل چه اتفاقی افتاده است؟
اپیزود ششم، آخرین درس: آمریکا تغییری نمیکند
در عمل، آمریکاییها حتی به آن چیزی که خود در سند موسوم به برجام امضا کرده بودند هم پایبند نشدند و خلاف آن عمل کردند. در اینجا صرفاً به چند رویداد بهصورت کوتاه اشاره میکنیم تا از اقدامات جدیدی که آمریکاییها بعد از توافق هستهای انجام دادهاند مطلع شویم و معنای عدم اعتماد به آمریکا را، که رهبر انقلاب از آن سخن میگویند، بهتر لمس کنیم.
1. قانون محدودیت ویزا؛ دسامبر 2015 میلادی (آذرماه 1394) «مجلس نمایندگان آمریکا» طرحی را در قانون بودجهی 2016 این کشور قرار داده و تصویب کرد که محدودیتهای تازهای را بر شهروندان کشورهایی که بدون ویزا به ایران سفر میکنند اعمال کند. تغییری که بهطور بالقوه میتواند حتی بر شهروندان ایرانی الاصل این کشورها که عمدتا اروپایی هستند هم تأثیر بگذارد. براساس این طرح شهروندان کشورهای دارای وضعیت لغو ویزا با آمریکا (اعم از 38 کشور اروپایی و سایر کشورهایی که با آمریکا مراودات زیادی دارند) که بعد یک مارس 2011 به چهار کشور سوریه، عراق، ایران و سودان سفر کرده باشند نمیتوانند بدون ویزا به آمریکا بروند. روزنامهی انگلیسی گاردین در واکنش به این موضوع به طنز نوشت: «تصویب لایحهی لغو روادید و پیشگیری از سفر تروریستها، یک ضربالمثل فارسی را دربارهی یک حاکم به یادمان میآورد که شنید آهنگری در بلخ مرتکب جنایتی شده است. حاکم که دوست داشت همه بدانند او در اجرای عدالت شتاب دارد، دستور داد مجرم را دستگیر کنند و گردن بزنند. اما از آنجایی که بلخ خیلی دور بود، حاکم دستور داد آهنگر دیگری در همان نزدیکی پیدا کنند. اما در شهرهای نزدیک آهنگر پیدا نشد و فقط توانستند یک مسگر را در شهر شوشتر بیابند. حاکم دستور اعدام مسگر بیچاره را صادر کرد و در نتیجه گناه آهنگر در بلخ بدون مجازات ماند.»7